یه عصر جمعه
جمعه, ۳۱ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۷:۰۳ ب.ظ
یه عصر جمعه ی دلگیر و پر از تنهایی تو یه اتاق گرم با یه پنکه ای که همون هوای گرم رو با سرعت بیشتری به خوردمون میده و ماهم فکر میکنیم مثلا داریم خنک می شیم :)
شاید چند سال بعد آدم حسرت همین لحظه هارو هم بخوره خدا میدونه ولی ایشاالله که زندگی هیشکی حتی یه لحظه شم حسرتی توش نباشه.
فقط چیز خوشحال کننده ای که اینروزا هست اینه که فصل ششم سریال Game of Thrones شروع شده و چهارقسمتشم دیدم و لحظه شماری میکنم تا دوشنبه که قسمت بعدیش بیاد از بس که این سریال قشنگه. چیکار کنیم دیگه ماهم به همین چیزا دلمونو خوش کردیم.
نتایج مصاحبه ی سرباز معلمی هم همین هفته میاد و اصلا یه لحظه هم بهش فکر نکردم، بادا باد...
- ۹۵/۰۲/۳۱