آن زمان مردها مجبور نبودند برای تخلیه یک حس حیوانی عشق را بهانه کنند
با عشق وارد شوند ، دروغ بگویند بعد اعتراف به اشتباه کنند.
آن وقت ها از یک رابطه ی پست شروع میشد و گاهی عاشق میشدند و آب توبه ای میریختند و انسانی بیچاره و گمراه نجات پیدا میکرد!
امروز چه؟
با یک رابطه ی خدایی به نام عشق آغاز میشود و به مرور انسانی مظلوم و بی گناه تبدیل به محکوم بینوایی میشود که نمیداند جرمش چیست!
اشتباه بود درب فاحشه خانه ها را بستند ! آن روزها فاحشه ای با مردانگی یک مرد نجات پیدا میکرد این روزها زنان بیگناه با نامردی مردان فاحشه میشوند...
همین امروز خودم با چشم و گوش خودم دیدمو شنیدم رفیقی که تا دیروز دم میزد از اینکه فلانی چقدر ... که دوس دختر داره یا فلان دختر چقدر ... که تا حد مرگ عاشق فلانی شده، خودش امروز همچین با عشوه و ناز با یه دختر گل میگفتو گل میشنوفت. تازه میگفت من این دخترو بخاطر ... نمیخام خیلی دوسش دارمو فلان!
پ.ن: بعداز اون پست ازدواج و این پست هرچی با خودم فکر کردم گفتم واقعا نکنه من خیلی بی احساسم و نسبت به این مسائل اینقدر سخت گیر یا نه واقعا طرز فکرمن درسته و این همه آدم دارن راه اشتباهی رو میرن. نمیدونم والا!
- ۲ نظر
- ۱۷ مهر ۹۴ ، ۲۲:۳۰