Ma vie quotidienne

یادداشت های روزانه

Ma vie quotidienne

یادداشت های روزانه

آخرین مطالب

این عنوان گذاشتنم بدمصیبتیه :|

پنجشنبه, ۱۷ دی ۱۳۹۴، ۰۵:۵۱ ب.ظ

امروز یکی از اون روزای سخت کاری بود، یعنی پیرم در اومد. حساب کن 10 تا وال واشر همه شون رو داربست اونم تو ارتفاع 15 متری رو به پایین. بعدشم که ساعت 2 تموم شده رفتیم یه جا دیگه 3 ساعتی هم اونجا بودیم تا الان که نیم ساعتیه اومدم خونه و ناهارو الانم که اینجا تشریف دارم. بعد از اینجا هم میخام برم سروقت بقیه کتاب "داستان دوشهر" چارلز دیکنز.

واقعا شبهای زمستون با اون بلندیش فقط جون میده کتاب به دست، پای بخاری و زیر پتو بخوابی و یه فنجون چای هم بغل دستت. هیچی دیگه، به همین سادگی کیف دنیارو بکنی بیخیال از هر مشغله و فکر غرق در داستان بشی.

  • ۹۴/۱۰/۱۷
  • muha mmad

نظرات  (۳)

  • مــــــــ. یــ.مــ
  • آخ 
    اون کتاب خوندنه آخ میچسبه
  • چشم به راهم ...
  • خدا قوت
    پاسخ:
    خدا، حافظ شما
    همین کنار بخاری بودن و زیر پتو رفتن و چایی هست که من رو عاشق زمستون کرده :دی

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">